در دهه گذشته انفجاری از اطلاعات در باره بهبودی از سکته مغزی وجود داشته است. به دلیل علاقه زیاد به مغز (سکته مغزی، آسیب مغزی است) بسیاری از شاخه های علم، مهارت و انرژی شان را به پاسخ دادن به سوال در باره بهبودی از سکته مغزی گذاشته اند. از فیزیولوژی ورزش تا روانشناسی، و از الکترونیک تا ژنتیک، علاقه به بهبودی از سکته مغزی بطور اساسی گسترش یافته است. اما از بین همه شاخه های علم که در این حیطه و بحث وارد شده اند، یک شاخه از علم بیشترین اثر را داشته است: علم اعصاب (نوروساینس).
نوروساینس بسیار به پلاستیسیته مغز علاقه مند است. توانایی مغز برای ساخت مجدد خودش فوکوس اکثر تحقیقات نوروساینس را تشکیل می دهد. همه یک مغز دارند، اما از بهترین راه های تغییر آن مطمین نیستیم.
نوروپلاستیسیته یا توانایی مغز برای سیم بندی مجدد خودش و به دلخواه مالکش به بیان بسیار ساده تر دیگری تعریف می شود: “یادگیری”
دانشمندان اعصاب به یادگیری علاقه مند هستند. یادگیری حرکت کردن بعد از سکته مغزی که به نام “یادگیری حرکتی” است مورد توجه نوروساینس است زیرا دریچه منحصربه فردی برای “همه” یادگیری فراهم می کند.
مبتلایان به سکته مغزی اغلب بخشی از مغزشان که حرکت را کنترل می کند آسیب دیده است. مبتلایان به سکته مغزی می توانند تست شوند (از جمله با استفاده از اسکن های مغزی) تا تعیین شود کدام استراتژی بهبودی به بهتر حرکت کردن آنها کمک می کند. اما یک مشکلی وجود دارد.
فقط به دلیل این که علم می گوید چیزی موثر است به این معنی نیست که آن چیز استفاده خواهد شد. پژوهشگران این حالت را “عدم انتقال از آزمایشگاه به کلینیک” می نامند.
به عبارت دیگر، آنچه که تحقیق در آزمایشگاه نشان می دهد لزوما در کلینیک استفاده نمی شود.
هدف توانبخشی سکته مغزی ساده است: فانکشنال کردن هر چه بیشتر مبتلایان به سکته مغزی