چرا ناامیدی از درمان؟؟!! برای درک بهتر این تاپیک مقالات را بخونید
توجه>>> خواندن این مقالات کمک زیادی به خانواده ها جهت مدیریت شرایط بیمارشان میکند.
۱- بعضی متخصصین پیشنهاد می کنند که در طی فاز مزمن سکته مغزی (معمولا از ۳ ماه بعد از سکته مغزی شروع می شود)، بهبودی بیشتری رخ نمی دهد. حقیقت این است که بر طبق شواهد علمی افراد مبتلا به سکته مغزی، سال ها و حتی دهه ها بعد از سکته مغزی می توانند پیشرفت کنند.
۲- پروسه ای به نام ” یادگیری عدم استفاده” ممکن است در طی فاز تحت حاد رخ داده باشد که برگشت پذیر است، حتی در طی فاز مزمن. بعد از سکته مغزی، شوک عصبی به یک پروسه یادگیری منجر می شود که طی آن مغز بطور پیشرونده مانع استفاده از اندام مبتلا می شود. این پدیده را “یادگیری عدم استفاده” می نامند.
۳- به دلایل مالی، درمانگرها تحت قشار قرار می گیرند که هر چه زودتر درمان را تمام کنند. درمانگرها مایلند بیماران را برای دوره های طولانی تر تا کسب بالاترین سطح بهبودی درمان کنند، اما نمی توانند. نتیجه این است که درمان معمولا قبل از کسب کامل ترین بهبودی ممکن خاتمه می یابد.
۴- تست هایی که درمانگرها برای ارزیابی اثرات درمان استفاده می کنند، اغلب حساسیت کافی برای نشان دادن تغییرات کم اما مهم در بهبودی را ندارند. برای مثال، تست های اسپاستیسیته و رفلکس ها می توانند پیشرفت در بهبودی را نشان دهند، اما این تست ها بندرت در محیط های درمانی استفاده می شوند. تست های دیگری که ” اختصاصی سکته مغزی” هستند معمولا استفاده نمی شوند. این تست ها می توانند پیشرفت های کم اما مهم در بهبودی را نشان دهند. بنابراین سوال این است: آیا واقعا پیشرفتی در بهبودی بیمار وجود ندارد، یا تست های نامعتبر استفاده می شوند که قادر به نشان دادن تغییرات حتی کم اما مهم از لحاظ بالینی نیستند؟
۵- خیلی ساده باید گفت که بهبودی فرد مبتلا به سکته مغزی می تواند پیشرفت کند، اما شاید موثرترین گزینه ها و تکنیک های درمان برای بهبودی استفاده نشده اند. از لحاظ کلینیکی، این گزینه ها ممکن است برای یکی از دلایل زیر استفاده نشده باشند:
– نبودن درمانگر آموزش دیده در درمان جدید
– عدم حمایت برای درمان توسط مرکز توانبخشی
– مشکلات مالی و عدم پرداخت هزینه های درمان
– عدم آگاهی کلینیسین ها از درمان
– بی اثر بودن درمان
۶- افراد مبتلا به سکته مغزی و خانواده هایشان اغلب برای مرخص شدن هر چه سریع تر از مرکز توانبخشی فشار می آورند. درمانگرها کار می کنند تا به بیماران کمک کنند تا هر چه سریع بطور ایمن عملکردشان بهبود یابد.
۷- تمرکز درمانگرها در درمان کمک به بیمار برای کسب فعالیت های عملکردی بطور ایمن است. فانکشنال بودن بیمار یعنی توانایی فرد در انجام فعالیت های مفید یا کاربردی. برای مثال، اگر بیمار بتواند لباسش را بپوشد حتی اگر از دست “ضعیف” خود استفاده نکند، به این معنی است که او در لباس پوشیدن فانکشنال است. راه رفتن بطور ایمن، حتی با عصا و ارتز پا به معنی راه رفتن فانکشنال است. فانکشنال بودن به فرد مبتلا کمک می کند تا از عهده انجام فعالیت های روزمره زندگی برآید. اما فانکشنال بودن معمولا نمایانگر بالاترین سطح بهبودی ممکن که فرد مبتلا به سکته مغزی می تواند بدست آورد نیست.
برای غلبه بر پلاتو چه باید کرد